وای که چه قدر امروز من عصبانی بودم.اصلن این هفته هفته ی سختی بود.جمعه شب خیلی مزخرف خوابیدم از دلشوره ی شنبه.از بس که برنامم فشرده بود.هشت تا هشت بودم.صبح تا شب.مدل تراکتوری.اولین بارم نبود که هشت تا هشت بودم اما بدیش این بود که یه جا نبودم شصت جای مختلف باید می رفتم اونم تو این ترافیک.برای اینکه به موقع برسم از برنامه هام می زدم که به کار بعدی به موقع برسم.وسطش کم آوردم شاگرد خصوصیمو کنسل کردم از بس سردرد داشتم.البته تقصیره خودمه می دونستم شنبه ی مزخرفیه باید آماده تر می بودم
امروز هم دستکمی از روزهای دیگه نداشت تازه استرس های طول هفته خستمم کرده بود.بیشتر بی طاقت بودم.سر کار هم نرفتم.قبلن مرخصی گرفته بودم که برم دکتر از بس تمرکز نداشتم یادم رفت سوال اصلی رو از دکتر بپرسم.صبح جالب تر بود که زنگ زدم خارجه اون آقاهه که فقط یه بار قبلن صدامو شنیده بود خیلی جدی آخرش گفت " آر یو سیک؟" دیگه ببین اوضاع من چه قدر خراب بوده و گیج و منگ زدم که اون اجنبی ه فهمیده.بد تر از اون رانندگی امروز و این چند وقتم بوده.خدا رو شکر یکی از دوستام نمی بینه این رانندگی منو وگرنه منو به دار می آویخت یا با قفل فرمونه کثیفم دخلمو می آورد.حالا که حرفه مرگ و میر شد بگم که امروز اگه هر کدوم از سران لشکری و کشوری سر راهم قرار می گرفتن بدون شک با ماشینم می رفتم روشون.آقا این چه وضعشه یه جا پارک نیست تو این تهران؟کوچه ها تنگ و باریک.ملتم که گاو تو رانندگی ( من اصولن خیلی مقرراتیم تو رانندگی البت این هفته رو قلم بگیر) خیلی امروز خودم وکنترل کردم اما وقتی ظهر بعد از یه عالمه تو ترافیک موندن و دست خالی برگشتن دیدم دو قدمی خونمونو بستن به خاطر نمی دونم چی و من باید یه عالمه دور بزنم و این ورو اون ور برم که به پارکینگ برسم در همون لحظه سکته رو زدم دیگه
البته الان حالم بهتره.احتمالن توهمه بعد از سکتست.البته یکی هم پوست کلفت شدم چون فردا هم مثل شنبس یه جورایی اما من حالم بهتره.شایدم به خاطره شادی های کوچیک طول هفتس که فراموششون کرده بودم.مثل اون" اس ام اس "که کلی امیدوار کننده بود و کنسرتی که ایشالا فردا می رم (بی حرف پیش گوش شیطون کر چشم حسود کور) کنسرت تنبور و یه ساز زهی زخمه ای دیگس.مثل اینکه بعدش تصنیف های کردی هم داره بعدن میام راجع بهش می نویسم.یه خبر خوب دیگه هم اینکه از محک بهم زنگ زدن و من یه دوساعت رفتم اونجا.خوش گذشت فقط نمی دونم چرا منو هر دفعه می فرستن تو انبار مدل نخود سیاه و من برای بار دوم سوتی حسابی دادم.شدید تصویر گیج و منگ از خودم به جا گذاشتم.البته ان پی.من هنوز امیدوارم

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده