داشتم می گفتم...پونزدهم به کمک یه دوست جون عزیز که برام بلیط گرفته بود رفتیم کنسرت علیزاده
از چهار پنج ماه قبل که خبر کنسرت وخوندم بی صبرانه منتظرش بودم.برام خیلی شب بزرگی بود مخصوصن برای اینکه این چند وقته
هی با فامیل ها و اطرافیانش آشنا می شدم. شب کنسرت هم چند تا دوست عزیز و دیدم که باعث شیرین تر شدن اون شب شد
تو حال و هوای نقد حسابی برنامه نیستم دوست دارم خیلی غیر حرفه ای امشب نظرم و بگم
واقعن لذت بردم. اما یه چند دقیقه ی اول که بداهه نوازی بود گیج می زدم شاید چون خیلی وقت بود که عادت خوب گوش دادن واز دست دادم. خوب و راحت دنبال نکردم اما بعدش برگشتم یعنی علیزاده و خلج منو برگردوندند.تنبک خلج واقعن متفاوته همین طور استیل زدنش که برای من عجیب بود بر عکس علیزاده که این قدر قشنگ و راحت تار و تو بغلش گرفته بود که فکر می کردی جزیی از وجودشه.جفتشون سنگ تموم گذاشتن فکر کنم پونزده دقیقه ی آخر بود که یه سیم تارش پاره شد اما ادامه داد.آخرای این بخش دیگه من رو هوا بودم
قسمت دوم با گروه همراه شدند و علیزاده هم شورانگیز می زد.جهانبانی و نیما و صبا هم بودند.من این چند سال اخیر علیزاده رو تو گروه به این بزرگی ندیدم نمی دونم چرا فکر می کنم دوست داره با سازهای متفاوت ومتعدد کار کنه.سازبندی گروه جالب بود دوتا کمانچه یه سه تار و قیچک و عودو رباب و تار آلتو داشت به همراه دو خواننده ی زن.از اکثر قطعه ها لذت بسیار بردم.نکته راجع به این قسمت زیاد اما فقط این و میگم که رباب رو کشف کردم و بسیار دوست داشتم و بیشتر از اون از این لذت بردم که نقش کمانچه بسیار کنترل شده و متناسب بود دوباره حدس مسخره می زنم که علیزاده از نوع کار سنگین کلهر اجتناب کرده.باید حواسم باشه بعدن یه جایی راجع به شعر و تصنیف ها و بافت آوازی که استفاده کرد بنویسم.در کل واقعن شب خوبی بود بهترم می شد اگه مشکل همیشگی کمبود بروشور نداشت و تو سالن وزارت کشور برگزار نمی شد.صد رحمت به کارکنان و سیستم تالار رودکی من اساسن با این وزارت کشوری ها و نوع برخورد وحشیانشون مشکل دارم و امیدوارم یه روزی یکی زودتر بیاد و یه سالن فقط مخصوص موسیقی تو این تهران بسازه که از شر این سالنه رها شیم
شونزدهم یعنی فردای کنسرت محک خیریه بود.منم اونجا یه میز داشتم.میز فروش لوازم التحریر.تجربه ی بسیار جالبی بود و خوش گذشت.مخصوصن قسمت خالی کردن جیب دوستام برای خرید از میز من.می گن با این تجربه دیگه من محکی شدم امیدوارم زودتر اون کار اصلی جور شه که من واقعن خیالم راحت شه.یه روز مفصل ماجرای محک رو تعریف می کنم فعلن شب بخیر

نظرات

‏ناشناس گفت…
kheili shans avordam ke majbur nashodam bahat biam alizade,az in dalghak bazia khosham nemiad.
man Umadam donbalet mahak peydat nakardam :D

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction