بعد از مدت ها
وای که چه قدر ناراحت هر روزی هستم که اینجا ننوشتم.به مدل خیلی عجیبی نمی تونستم از خونه بلاگر و باز کنم احساس خفگی می کردم کلی حرف داشتم.حتی یه بار کافی نت هم رفتم ولی اونجا هم باز نشد.حتی کامنت ها رو هم نمی تونستم بیارم.حالا خدارو شکر امروز فعلن مشکلی ندارم زندگیم کلی چرخ خورده این روزا.از ماه پیش قضیه عمل چشمم جدی شد و من کلی به تکاپو افتادم که کارهامو روبه راه کنم که یه هفته مرخصی بگیرم.به همین خاطر بدو بدو زیاد داشتم.اون قدر ذهنم درگیر و خسته بود که از یه دوست خوبم خواستم هر روز برام اس ام اس با جملات روحیه دهنده بده.شب عمل دوباره برای معاینه رفتم دکتر.دکتر عزیزم هم گفت چشمات هنوز التهاب داره و عمل کنسل شد.حالا فردا قرار برم دوباره پیشش ولی امیدی ندارم.حالا پیلیز ویش می لاک در گیرو دار کنسل شدن عمل بودم که رییس بزرگ پیشنهاد مدیریت یه شعبه ی دیگه ای از محل کارو داد.منم بعد از صحبت های تلفنی زیاد و رودر روی بسیار با علمای اهل فن و یه شب با سر درد خوابیدن و دو به شک بودن قبول کردم بقیه اتفاقات و خورد خورد میام می گم